شناسهٔ خبر: 61016 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

انتقادات برگزیده جایزه پروین از جایزه جلال

الهام فلاح، نویسنده و برگزیده جایزه پروین اعتصامی در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است به صورت مختصر به نقد جایزه ادبی جلال آل‌احمد پرداخته است.

انتقادات برگزیده جایزه پروین از جایزه جلال

فرهنگ امروز/ الهام فلاح: دوم آذر را پشت سر گذاشتیم. سالروز تولد جلال آل­‌احمد. بنا بود اختتامیه دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال هم همین روز برگزار شود. من هم دعوت بودم. برگزار نشد به همان عللی که بازی­‌های لیگ و یکی دوتا مسابقه دیگر برگزار نشد و دانشگاه­‌ها هم تعطیل شدند. مسئله این متن اما عدم برگزاری اختتامیه جایزه نیست. جایزه جلال بالاخره برگزار می­‌شود و برندگانش را هم خواهد شناخت. چیزی که مسئله اصلی بزرگ‌ترین و گران‌ترین جایزه ادبی این کشور است شاید نقدهای بسیاری است که به ساز و کار و سمت و سوی آن وارد می­‌شود و هر سال هم بیشتر از سال قبل. جایزه‌­ای که با تعداد قابل توجهی سکه بهار آزادی و یا مبلغ معادل آن قدرت ایجاد تغییر قابل توجهی در زندگی نویسنده را دارد. این سوال پیش می­‌آید که این جایزه اصولا با چه کسانی سر دوستی و آشتی را دارد؟

کافی­ست نگاهی به کارنامه جایزه جلال بیندازید، اسامی خاصی هستند که در تمام ادوار نقشی در این جایزه داشته‌اند. دوره‌ای عضو هیات علمی جایزه بوده‌­اند و در دوره بعد داور و در دوره بعدتر دبیر تا در طول این سال­‌ها بالاخره رمان یا مجموعه داستان‌شان منتشر شده و به فیض برنده بودن نائل شده‌اند. امسال اما بیشتر نقدها بر این موضوع متمرکز شده که اصلا داوران حتی به تالیف یک اثر هم نائل نشده‌اند و چطور می­‌شود دیوارچینی نکرد اما از صافی و کجی دیوار دست‌ساز یک معمار ایراد گرفت؟! فارغ از اینکه معمار تازه­‌کار باشد یا زبده. آقا شرفی‌خبوشان دبیر این دوره جایزه جلال در برابر این انتقادات ابراز کرده که صاحب نظر بودن بیشتر از تالیف کتاب اهمیت داشته و بسیاری صاحب نظر و اهل فن داریم که کتابی منتشر نکرده‌اند. شاید می‌­شد با اغماض و قرار دادن چند استثنا، در مورد اساتید و اهالی هیات علمی و کانون‌های علمی و آکادمی ادبی این سخن را پذیرفت اما در غیر این صورت نمی‌­دانم چطور می‌­توان به صاحب نظر بودن کسی اطمینان داشت. بگذریم از اینکه در این مملکت همه در همه رشته­‌ها خود را صاحب رای و نظر می‌­دانند و بر سلامت ادعای خود نیز اصرار دارند.

در این راستا مجید قیصری که در این دوره نیز به مانند دوره قبل با شرط حذف رمان آخر خود از مسابقه، عضو هیات علمی جایزه است می‌­گوید :«‌مشکلی که در بخش انتخاب داوران داریم این است که اما و اگرها و مصلحت­‌ها به شکلی است که اصولا دست ما را برای انتخاب آنقدرها باز نمی‌گذارد. بدون شک اولویت من برای داوری لیست دیگری است اما ممکن است آنها به دلیل شخصی داوری را نپذیرند و یا ما به دلایلی از پذیرفته شدن آنها معذور باشیم...» این روال در پذیرش و به داوری گذاشتن آثار هم وجود دارد. بسیاری از نویسندگان به‌خوبی می­‌دانند آثارشان همیشه از بررسی و راهیابی به مراحل پایانی جایزه جلال کنار گذشته می‌­شود و این چیزی به دنبال ندارد جز قهر اهالی ادب و مخاطبین ادبیات با ماحصل این جایزه و بریز و بپاش بسیار زیاد آن در حالی که جوایز خصوصی یا به دلایل مالی و یا عبور از خطوط قرمز تعطیل شده‌اند و یا آنقدر لاجان و نحیفند که نتایج آنها برای هیچ گروه و دسته‌­ای محلی از اعراب ندارند.

گهگاهی هم طی ادوار پیشین این جایزه شاهد برنده شدن و یا نامزد شدن آثاری بوده‌­ایم که نویسندگان مستقل داشته‌­اند و ناشرشان هم ناشری خصوصی بدون هرگونه وابستگی به نهادی دولتی یا خط فکری خاصی بوده که البته شاید برای تطهیر چهره این جایزه و صحت و سلامت آن مورد بهره‌­برداری قرار گرفته باشند اما حقیقت ماجرا نشان می‌­دهد تنها در حد کورسویی بوده که خیلی زود افول کرده است. بعد از آن متولیان جایزه نه حمایتی کرده‌اند و نه کتاب فروش و رشد خاصی کرده و نه بر خلاف باقی آدم‌ها که کافیست یک بار پایشان به جلال باز شود و بعد تا ابد یک نقشی دارند و یک بر ماجرا را گرفته‌اند، کلا دیگر در هیچ جای ماجرا سهیم نمی‌شوند. به نوعی انگار  با این حذر کردن‌ها، خود برگزارکنندگان اعلام ندامت خود را از انتخاب قبلی خود اعلام می‌کنند. سال گذشته به حرمت و پشتوانه آرای مردم و نه انتخاب داوران، توانستم پشت تریبون این جایزه قرار بگیرم اما بدون شک من نیز به مانند خیل عظیم هم‌­صنفانم  تا زمانی که سازوکار این جایزه از این فرم غیراستاندارد و سلیقه‌ای عبور نکرده و خود را متعهد به استفاده متوازن از همه نیروهای کارکشته و مجرب فضای ادبیات –بدون قرار دادن ایشان در چارچوب ملاحظات و حذفیاتی که منشایی خارج از ادبیات دارند- نسازد،  ترجیح می­‌دهم نه برنده صدمیلیون تومان یا صد تا سکه این جایزه باشم و نه متعاقب آن عمری تن به رفتار و گفتاری و مواضعی بدهم که از آن من نیست.

ایبنا

نظر شما